دانستنی های سرطان
دانستنی های سرطان

دانستنی های سرطان

دانستنی های سرطان

با افزایش آگاهی مردم، تابوی"سرطان" شکسته شد

دکتر فاطمه اصفهانی از تجربه 14 سال انتشار مجله دانستنیهای سرطان می گوید.
هر روز صبح با فکر اینکه بخواهی برای درمان بیماران مبتلا به سرطان که وحشت، جان و روح آنان و همراهانشان را گرفته است به مطب بروی و تا شب با هزاران درد و رنجی که بر جسم و روحت سنگینی می کند به خانه بازگردی و همچنان بخواهی نقش شریک زندگی، مادر و معلم را در خانه و دانشگاه با روحیه ای شاد و سرزنده ایفا کنی، اصلا کار راحت و بدون دغدغه و تشویشی نیست. اما سخت تر از آن داشتن روحیه ای مبارزه جو و سخت کوش است که می دانی اگر بخواهی و تلاش کنی و از موانع و مشکلات سر راه نترسی، می توانی خیلی کارها انجام دهی. از جمله اینکه تابوی وحشت از کلمه سرطان را در جامعه ای سنتی آنچنان بشکنی که روزی بتوانی رؤیای آن را در تشخیص زود هنگام این بیماری و درمان سریع تر آن و نجات یافتن جان بسیاری از بیماران ببینی.
این رویای 14 ساله سرانجام به ثمر نشسته است و مجله دانستنی های سرطان با همت و کوشش خانم دکتر فاطمه اصفهانی، فوق تخصص سرطان و دانشیار دانشگاه، روند شکستن تابوی سرطان را با افزایش آگاهی در بین عموم مردم، پرستاران و پیراپزشکان آنچنان بالا برده است که گویا نخستین نوزاد تازه متولد شده دانستنی های سرطان در 14 سال پیش، امروز خود به شخصیتی اصیل و پخته تبدیل شده است که باز هم چشم اندازی بهتر و گویاتر را برای تشخیص، درمان و بهبود بیماران مبتلا به سرطان نوید می دهد. باشد که نشریه "دانستنی های سرطان" عمری طولانی در پیش داشته باشد و خود نمونه ای شود از کارنامه زحمات و تلاش افرادی که به هر نوعی در روند رو به کاهش مرگ و میر بیماران مبتلا به سرطان یاری رساندند و یادشان برای همیشه در دلها جاوید بماند.
خانم دکتر اصفهانی با توجه به رشته تخصصی شما، چه انگیزه ای سبب شد تا به سمت کار روزنامه نگاری گرایش پیدا کنید و از چه سالی مبادرت به انجام کار رسانه ای کردید؟
خیلی ممنونم که این سؤال را مطرح کردید. آغاز فعالیت نشریه "دانستنی های سرطان" به طور رسمی از سال 1379 شروع شد و الان حدود 14 سال از انتشار نخستین شماره آن می گذرد. البته پس از دو سال دوندگی برای گرفتن مجوز آن و در حالی که اصلاً مجله ای به این نام و شکل در سطح کشور وجود نداشت.

علت اینکه من به فکر انتشار چنین مجله ای افتادم بیشتر به دلیل ارتباطی بود که با بیمارانم داشتم. در حقیقت من در روند کار پزشکی ام همواره شاهد بودم که بیماران مبتلا به سرطان و همراهان آنان سؤالات بسیاری داشته اند که در عین حال هیچ پاسخگویی برای توضیح و تشریح سؤالات آنان وجود نداشته است. در واقع وقت پزشکان کم و محدود است و اطلاعات پرستاران اندک و رسانه شنیداری، دیداری و مکتوبی که بخواهد کوچکترین اطلاعات و آگاهی در این مورد منعکس کند، نداشتیم. حتی در آن زمان که ما سعی می کردیم برنامه هایی را در رادیو و تلویزیون در جهت بالا بردن سطح آگاهی مردم جامعه در خصوص بیماری سرطان بگذاریم، باز هم با مقاومت هایی روبرو می شدیم. حتی من شاهد این بودم که "سرطان زنان" روند رو به رشدی دارد و لازم است که ما به مردم آگاهی دهیم و حداقل بگوییم پیشگیری از ابتلا به این بیماری، شناسایی آن در مراحل اولیه و درمانش چگونه است. در حقیقت اطلاع رسانی در خصوص سرطان های زنان در آن زمان در بسیاری از کشورهای دنیا وجود داشت و ما در کنگره های مختلف بین المللی شاهد آن بودیم که چگونه به روش های مختلف، از طریق بولتن های گوناگون که به طور رایگان در اختیار عموم مردم قرار می گرفتند و  آمار و اطلاعاتی که از طریق رادیو و تلویزیون به طور مستمر و دائمی به مردم داده می شد، روند تشخیص زودهنگام سرطان و پیشگیری از آن به انجام می رسد. اما در کشور ما هیچ چیزی در مورد این بیماری خاص رو به رشد وجود نداشت و من هم تا جایی که می توانستم به سؤالات بیماران و همراهانشان پاسخ می دادم ولی همیشه هم موفق نمی-شدم.بنابراین، فکر کردم چقدر جای چنین نشریه ای خالی است.
 چند سال بعد از انتشار نخستین مجله دانستنی های سرطان آیا همچنان وحشت از کلمه "سرطان" مثل روزهای اول مشاهده می شد و مردم مجله را پس می زدند یا اینکه به مرور زمان این وحشت تعدیل شد و تمایل برای دریافت اطلاعات و آگاهی از مجله افزایش یافت؟
مردم تمایل پیدا کرده بودند و از طریق مراجعاتی که داشتند خواستار اشتراک مجله بودند و ما  از این طریق بود که فهمیدیم روبرو شدن با بیماری سرطان در جامعه جا افتاده است. چنانچه حتی درخواست ارسال مجله را به شهرستان ها و حتی روستاها داشتیم و برای اینکه به این استقبال از آگاهی پاسخ دهیم نه تنها شماره درخواستی را بلکه کلیه شماره ها را از ابتدا برای متقاضی که از بیماران یا خانواده هایشان بودند می فرستادیم زیرا هر شماره به یک نوع بیماری سرطان اختصاص داده شده بود که این بیماری چگونه است؟ چه درمان جدیدی کشف شده است؟ ژن یعنی چه؟ ژن درمانی چیست؟ و البته می دانید که بیماری سرطان یک بیماری جدید نیست و از زمانی که بشر بوده، سرطان هم وجود داشته است و تا وقتی بشر در قید حیات باشد بیماری سرطان هم به حیاتش ادامه می دهد. یعنی هیچ وقت مدل سرطان روده بزرگ یا معده عوض نمی شود و تغییر نمی کند بلکه تنها اتفاقی که امکان دارد بیفتد این است که ما بتوانیم زودتر بیماری سرطان را تشخیص دهیم و زودتر آن را درمان کنیم و در عین حال از درمان های جدیدتری استفاده کنیم، ولی در نهایت نشانه های بروز سرطان ثابت است و تغییر نمی کند.

علم پزشکی از چه زمانی متوجه  تشخیص بیماری سرطان شد؟
حکیم ابوعلی سینا در نوشته هایش از علایم سرطان نام برده و به تشریح آن پرداخته است. مدارکی نیز دال بر اینکه سرطان در دایناسورها مشاهده شده، وجود دارد. در حقیقت، سرطان یک جهش سلولی و یک جهش ژنتیک در سلول ها است و این اتفاق می-تواند در هر سنی  و هر نوع موجود زنده ای از انسان گرفته تا حیوانات روی دهد. پس اینکه ما بخواهیم از سرطان فرار کنیم اصلاً معنا ندارد. مثل این است که ما بگوییم از شب می ترسیم و دوست نداریم شب بیاید ولی شب می آید و برنامه خودش را دارد و به موقع خورشید طلوع می کند و به موقع هم غروب می کند. پس اینها چیزهایی است که در طبیعت وجود دارد. روزانه در بدن ما انسان ها میلیون ها سلول سرطانی ساخته می شود ولی دفاع بدن ما در مقابل این سلول ها مثل یک سرباز قوی کار می کند و این سلول ها را از مدار ایجاد بیماری خارج  و دفع می کند. اما یک زمانی امکان دارد که بدن قدرت مقابله با این بیماری را نداشته باشد که در مورد این موضوع خیلی چیزها ثابت شده است که به هر دلیلی وقتی سیستم ایمنی بدن کاهش پیدا می کند به راحتی نمی تواند این سلول ها را شناسایی کرده، از بین برده و دفع کند پس این سلول ها جا باز کرده، بزرگ می شوند و به صورت غده در آمده و از آنجا حرکت می کنند و به جاهای دیگر بدن می رود و در نهایت اگر این بیماری درمان نشود باعث مرگ بیمار می شود. حالا چرا یک چنین اتفاقی می افتد؟ عوامل مختلفی وجود دارد که سیستم دفاع بدن را ضعیف می کند، از جمله عوامل ژنتیکی، عوامل خارجی، ویروس ها، مواد شیمیایی، آلاینده های محیطی و انواعی از داروها.

بیماری سرطان در شهرنشینان بیشتر از روستاییان دیده می شود زیرا سرطان بیماری استرس های محیطی است. استرس یکی از عوامل کاهش دهنده توانایی سیستم ایمنی بدن است و هر چقدر شما استرس بیشتری داشته باشید خطر ابتلا به سرطان هم برای شما بیشتر می شود.
درست است که سرطان از زمان حضور انسان در کره زمین وجود داشته است ولی شیوع و گسترش آن تا به این میزان نبوده است. سرطان یکی از سه عامل مهم مرگ و میر در جهان امروزاست. ضمن اینکه عوامل محیطی روز به روز دارد باعث افزایش شیوع سرطان می شود. وقتی می گوییم همه اینها جزو عوامل ایجاد سرطان است یعنی تنها در حد تئوری است و هنوز معلوم نیست که بزرگترین عامل سرطان چیست، چون هنوز یک عامل مشخص ثابت نشده است. در مورد بیماری سل ما می دانیم که باسیل کخ و در مورد سرماخوردگی می دانیم که ویروس آنفولانزا  عامل این بیماری ها هستند. ولی هنوز عامل بیماری سرطان پیدا نشده است چون تنها یک عامل، باعث سرطان نمی شود بلکه مجموعه ای از عوامل دخالت دارند.

خانم دکتر، با وجودی که وحشت از کلمه و بیماری سرطان تا حدی در جامعه ما تعدیل شده است ولی ما همچنان شاهد این امر هستیم که نوع برخورد با یک بیمار مبتلا به سرطان مانند هر بیماری دیگری به صورت عادی نیست و حتی نزدیکترین افراد به بیمار نیز خیلی غیر واقع بینانه و همراه با ترس و نوعی فرار از عوارض این بیماری با بیمار برخورد می کنند. چه کار می شود کرد تا این بیماری به صورت یک بیماری کاملاً طبیعی و عادی در بین تمامی آحاد جامعه جا بیفتد؟
 مشکلی که ما در ارتباط با بیمار سرطانی داریم این است که بسیاری از همراهان بیمار مبتلا به سرطان اجازه نمی دهند تا مریض در مورد بیماری اش چیزی بداند. یعنی بیمار با همراهش وارد مطب من می شود و قبل از اینکه مریض وارد اتاق من شود، همراهش با یک کاغذ نوشته شده از قبل وارد اتاق می شود که روی آن مثلاً نوشته شده است: "خانم دکتر شما به بیمار من بگویید که عفونت روده دارد و دارویی که می دهید آنتی بیوتیک است و نگویید که بیماری سرطان دارد". خوب امکان دارد که این بیمار یک آدم تحصیل کرده و عاقل باشد که تا الان داشته برای هزاران نفر تصمیم می گرفته و شغل مهمی داشته و این حق طبیعی اش است که بیماری اش را بداند و سوادش را دارد، ولی چرا همراه بیمار ایرانی به خودش اجازه می دهد که به جای بیمار تصمیم بگیرد؟ متأسفانه به لحاظ سنتی این مشکل وجود دارد. ولی وقتی ما مجلات را در مطب ها می گذاریم و در دسترس بیماران قرار می دهیم، بیمار خودش این مجلات را می خواند. در این زمینه من یک خاطره تلخی دارم که عبارت از این است که من یک دفعه یک بیمار جوان 18 ساله ای داشتم که به من گفت:"خانم دکتر من می دانم که سرطان دارم ولی پدر و مادرم سعی می کنند که من نفهمم سرطان دارم و خیلی تلاش می کنند که مبادا من ناراحت بشوم و من هم سعی می کنم باعث ناراحتی آنان نشوم و برای همین پنهان می کنم که می دانم سرطان دارم". ببینید به این جوان چقدر فشار تحمیل می شد.

یک تنش اضافه تر علاوه بر خود بیماری سرطان بر بیمار و خانواده تحمیل می شود؟
اصلاً برای چه؟ چرا؟ وقتی خود بیمار توانسته بیماری اش را بپذیرد و می آید تا درمان شود چرا باید بیماری اش را از او پنهان کرد؟ من موارد بسیاری از این دست دیده ام. این یک مسئله سنتی و فرهنگی در بین مردم ماست که همراهان بیمار،خودشان را متولی مریض می دانند. باید به مریض حق بدهیم که از بیماری اش اطلاع پیدا کند. ما با دادن همین آگاهی در مجله که مریض آن را می خواند و می داند که بیماری اش سرطان است، باعث می شویم که همکاری بیمار برای درمانش  با ما بیشتر شود. پس بیمار حق دارد که برای بقیه زندگی اش آنچه را که می خواهد ایجاد کند و انجام دهد و ما نمی توانیم به جای او تصمیم بگیریم. متأسفانه  ما هم به عنوان پزشک بیمار این اجازه را نداریم که به همراه بیمار بگوییم که شما اجازه دخالت را ندارید، چون همراه بیمار همیشه خودش را در همه چیز دخیل می داند و خواخند گفت که شما حق ندارید چنین حرفی را بزنید.

پس یک چنین حالت پیچیده ای وجود دارد. ولی وقتی خود بیمار آگاهی داشته باشد، اعتمادش هم به پزشک بیشتر می شود، همکاری بیشتری برای درمانش می کند و به درمان هم بهتر جواب می دهد. به همین جهت این مسئله هم از همان مواردی است که نیاز به اطلاع رسانی دارد و باید روی آن کار شود. الان صحبت کردن در مورد بیماری سرطان نسبت به حدود 14 سال پیش که ما می خواستیم این کار را در رادیو و تلویزیون شروع کنیم خیلی راحت تر شده است و اصلاً این تابو در همه جا شکسته شده و من از این موضوع خیلی خوشحالم و امیدوارم که در این زمینه فعالیت بیشتری ازسوی همکاران جوان من صورت گیرد و مجلات بیشتری منتشر شود و دردسترس همه قرار گیرد.

و آیا شما پیامی برای مخاطبین دارید؟
من همیشه پیامی را که برای خوانندگان محترم مجله داشته ام این بوده که هیچگاه سرطان آخر خط نیست. خیلی وقت ها بیماری سرطان زندگی فرد را متحول کرده است. من آدمهای زیادی را می شناسم و خاطرات زیادی را از بیماران شنیده ام که اصلاً بیماری-شان باعث شده که یک بینش و آگاهی جدیدی نسبت به زندگی پیدا کنند. آنان یک نگاه فلسفی و عرفانی به زندگی پیدا کرده-اند و این قضیه بسیار به آنان کمک کرده است. در حقیقت من خودم از بیماران بهبود یافته خیلی چیز ها یاد می گیرم از جمله اینکه یک نگاه خیلی متفاوت به بدترین نوع بیماری چگونه می تواند نتایج مثبتی بر روی فرد بگذارد. در نتیجه من همیشه می-گویم که بیماری سرطان آخر خط نیست. بیماری سرطان وجود دارد، باید آن را بشناسیم و با آن مبارزه کنیم.
 
سرطان پایان زندگی نیست

منبع:

http://www.atiehhospital.ir/pages/view/pageid/258/lang/fa

تعداد بازدید: 1083

تذکر مهم شما نمی توانید با تکیه بر مطالبی که در سایت e پزشک منتشر می شود مبادرت به خود درمانی کنید.