علل سست شدن روابط خانوادگی
استـــــــفاده از سبک فرزند پروری قاطع و اطمینان بخش در روابط والد خواندهها و فرزندان، به فرزندان کمک میکند تا دیدگاه بهتری نسبت به والدین تازه خود پیدا کنند. همچنین امکان تربیت موفق و شکلدهی روابط دوستانه از سوی والدین سالم، شاد و مسئولیتپذیر امکانپذیر خواهد شد
حضور والد و فرزندان جدید در روابط خانوادگی با چالشهای متعددی همراه بوده که به دلیل افزایش نرخ طلاق و تشکیل سیستمی جدید و شکلگیری روابط غیر ژنتیکی میان والدین و فرزندان نیاز به وضع قوانین روانشناختی جدید و آگاهی از باید و نبایدهای شکلدهی رابطه بیش از گذشته احساس میشود.
از آنجا که سیستم خانواده پس از جابهجا شدن یکی از اعضا با فردی جدید یا اضافه شدن عضوی با فرهنگ، دغدغههای ذهنی و به طور کلی پیشینهای مغایر با دیگر اعضای خانواده به طور کامل تغییر میکند، لازم است به این روابط نگاهی علمی و اصولی داشت و به جای برچسب زدن و داشتن برخوردهای سوگیرانه برای پر کردن فاصلههای بین فردی در این گونه خانوادهها چارهای پیدا کرد.
مطالعات نشان میدهد، جابهجایی والدین در خانوادههایی که فرزندان کم سن و سالتر هستند با آسیبهای کمتری روبهرو بوده و با افزایش سن کودکان و نزدیک شدن آنها به مرحله نوجوانی، احتمال شکلگیری تنش و درگیری بیشتر خواهد شد. همچنین در خانوادههایی که والدین قبل از طلاق درگیریهای شدیدی داشته و استرسهای قابل توجهی را به فرزندان منتقل کردهاند، پذیرش والد جدید یا خواهر و برادرهای دیگر با مشکلات بیشتری همراه بوده و نیاز به مداخلات درمانی و کمک گرفتن از مشاور دارد.
علل سست شدن روابط
به طور کلی هر خانواده از همسران و فرزندان تشکیل شده است، این خانواده به صورت یک منظومه عمل میکند، در منظومه میان اعضا روابط دو گانه و چند گانه وجود دارد، در حالی که مجموعه به روابطی گفته میشود که تنها جمع جبری میان آنها حاکم است.
برای نمونه قرار دادن میز و صندلی کنار هم یک مجموعه را به وجود میآورند، اما زمانی که موجودات زنده کنار یکدیگر قرار میگیرند، ایجاد منظومه میکنند، یعنی روابط گوناگون از جمله روابط عاطفی بین آنها برقرار میشود، در یک خانواده عادی عموماً پدر نقش محوری همراه با مادر ایفا میکند. پدر و مادر با یکدیگر روابط ویژهای داشته و با هر یک از فرزندانشان روابطی منحصر به فرد دارند و روابط میان فرزندان نیز قوانین خاص خود را دارد.
گاهی دیده میشود، چند نفر از اعضای این منظومه یک زیر منظومه دیگر به وجود میآورند که با عضوی از منظومه رابطه خاصی دارد. برای نمونه ممکن است مادر با دو نفر از فرزندان ارتباط نزدیکی برقرار کند و به صورت یکپارچه در مقابل مرد خانواده عکسالعمل نشان دهند به این صورت مشخص میشود که روابط گوناگونی بین اعضا وجود دارد.
برای نمونه در آغاز یک زندگی مشترک، زن و شوهری که تازه ازدواج کردهاند یک منظومه را تشکیل دادهاند که ارتباطشان با دنیای بیرون کم است، اما پس از مدتی روابط زن و شوهر با دیگران بیشتر میشود ضمن اینکه روابط میان فردی خود را هم حفظ کردهاند. پس از تولد فرزند مادر و کودکان یک زیرمنظومه تشکیل میدهند که پدر در آن جایی ندارد و نتیجه آن میشود که پدر احساس سرخوردگی میکند و به بیرون از خانواده متمایل میشود که با بهبود روابط و تلاش همسر معمولاً پس از چند ماه دوباره به داخل منظومه ورود پیدا میکند و روابط میان اعضا برقرار میگردد. اگر این اتفاق نیفتد، مرد به دنبال اشتغالات ذهنی و تشکیل زندگی دیگری رفته و کانون خانواده در معرض خطر فروپاشی قرار میگیرد.
زمانی که هر یک از زوجها پس از ازدواج اول و داشتن فرزندانی از همسر خود به علتهای مختلف، طلاق گرفته یا به علت فوت همسر بخواهد با فرد دیگری ازدواج کند، همه این روابط باید ازابتدا برقرار شود.
از آنجا که میان فردی که میخواهد ازدواج مجدد داشته باشد و فرزندانش روابط ویژهای وجود دارد، حضور ناپدری و نامادری سبب به هم خوردن این روابط میشود. پس میتوان انتظار داشت، تنشهای زیادی روابط را تهدید کند. زیرا منظومه قبلی نمیتواند حضور میهمانهای ناخوانده را پذیرا باشد و این مسأله بسیاری از مواقع باعث ایجاد تنشهای دائمی یا حذف شدن فرد جدید از منظومه میشود.
تفکرات قالبی
جدیدترین پژوهشهای آماری مؤسسه تحقیقاتی خانواده درمانی امریکا نشان میدهد، در جوامع غربی در بیش از 47 درصد از خانوادهها، میان والدین و فرزندان و خواهران و برادران روابط غیر ژنتیکی وجود دارد و محققان علت به وجود آمدن تعارضات و تنشهای میان فردی در این خانوادهها را نیازمند انجام بررسیهای بیشتر و کمک گرفتن از مشاوران برای بهبود بخشیدن الگوهای ارتباطی افراد بیش از گذشته لازم دانستهاند.
به عقیده پژوهشگران، ازدواج مجدد افراد و تشکیل خانواده دوم یا سوم، سیستم ذهنی و رفتاری افراد را دستخوش تغییر کرده و بیتوجهی به سامان بخشیدن به این تغییرات تبعات نامطلوبی خواهد داشت. در این بین تفکرات غالب و پیشفرضهای ذهنی که افراد از روابط والد خواندگی یا خواهر و برادر خواندگی از کودکی در ذهن داشته و منــــــجر به« طرح واره» های نادرست ذهنی میشود بر تنشهای بین فردی در این خانوادهها دامن میزند و مانع جهتگیری صحیح روابط و تحلیل درست افراد نسبت به یکدیگر خواهد شد.
تصور کنید فردی که از ازدواج قبلی خود دارای فرزند است با شخصی ازدواج کند که او هم فرزند دارد، طبیعتاً این دو منظومه باهم تعارض شدیدی پیدا میکنند و تنش در روابط اعضای هر دو منظومه خواه ناخواه به وجود میآید، بنابراین توصیه میشود اگر افرادی که از ازدواج قبلی خود فرزندانی دارند و قصد ازدواج مجدد دارند حتماً پیش از ازدواج با کارشناسان مربوط در این زمینه مشاوره کنند.
اگر مرد و زنی با داشتن فرزندانی از ازدواج قبلی، زندگی مشترک خود را آغاز کرده و اکنون با تنشها و کشمکشهای زیادی روبهرو هستند توصیه میشود برای بهرهمند شدن از روشهای مناسب خانواده درمانی، به متخصصان مراجعه کنند؛ دخالتهای غیر حرفهای در این موارد موجب وخامت بیشتر اوضاع میشود.
چنین خانوادههایی با کسب راهنماییهای حرفهای میتوانند مشکلات خود را برطرف کنند. خانوادهها باید بدانند که متخصصان میتوانند در این موارد به آنها کمک بسیاری کنند زیرا این گروه علاوه بر داشتن دانش در مورد مسائل روانی و اجتماعی مراجعان، آموزشهای لازم را برای کمک به حفظ سیستم از طریق درمانهای فردی، گروه درمانی و زوج درمانی دیدهاند.
برنامهای برای تازه واردها
مطالعهای که اخیراً در دانشگاه نیویورک انجام گرفت نشان داد، 78 درصد از خانوادههایی که پس از شکست در ازدواج اول مجدداً شکل میگیرد، طعمه پیشفرضهای نادرست و غیر حقیقی افراد خانواده شده و به دلیل کامل نبودن اطلاعات افراد خانواده از شخصیت و برنامههای تازه واردها، الگوهای ارتباطی آسیب پذیر شده و روابط بین فردی در این خانوادهها ازهمدل بودن خارج شده و موزاییکی و گسسته خواهند شد.
همچنین این بررسیها اثبات کرد در بیشتر از 85 درصد از خانوادهها با روابط غیر ژنتیکی افراد ناخواسته در برابر قوانین طبیعی خانواده، اقدام به منفی کاری کرده و سوگیریها مانع شکلگیری روابط صحیح میشود و تنها 15 درصد از این گونه خانوادهها رضایت کافی از سالم بودن روابط دارند.
این در حالی است که به عقیده کارشناسان، پیدا کردن بینش کافی از روابط ناصحیح و آگاهی از قوانین روان شناختی به والدین و فرزندان کمک میکند که فاصلههای ارتباطی خود را شناسایی و مشکلات را رفع کنند. به عقیده پژوهشگران علوم خانواده، قریب به 56 درصد از فرزند خواندهها، کنترل شدنهای وسواسی نامادری یا ناپدریشان را علت نارضایتی آنها از روابط میان فردیشان در سیستم خانواده معرفی کردند و طبق نظرکارشناسان برداشتهای نادرست ذهنی اکثر این افراد که ریشه در شکلگیری الگوهای نادرست نسبت داده شده به آنها دارد، عامل ایجاد هیجانهایی مانند تحت کنترل بودن و آسیب پذیر شدن روابط است.
مطالعات نشان میدهد، استفاده از سبک فرزند پروری قاطع و اطمینان بخش در روابط والد خواندهها و فرزندان، به فرزندان کمک میکند تا دیدگاه بهتری نسبت به والدین تازه خود پیدا کنند. همچنین امکان تربیت موفق و شکلدهی روابط دوستانه از سوی والدین سالم، شاد و مسئولیتپذیر امکانپذیر خواهد شد.
منبع:
http://shafaonline.ir
تذکر مهم شما نمی توانید با تکیه بر مطالبی که در سایت e پزشک منتشر می شود مبادرت به خود درمانی کنید.